عشق مهمان عزیزی است..!

متن مرتبط با «دلت» در سایت عشق مهمان عزیزی است..! نوشته شده است

وقتی از حادثه ی عشق دلت پیر شود!!!

  • شده در حنجره ات بغض گلو گیر شود؟به تلاطم برسی، حسِ تو تحقیر شود؟شده دلتنگ شوی، اشک امانت ندهد؟زخمیِ عشق شوی، قلب تو زنجیر شود؟شده ویرانه شوی، بال و پرت بسته شود؟نتوانی بروی، عشق زمین گیر شود؟شده آرام ترین آدمِ این شهر شوی؟وقتی احساسِ تو با فاصله تعبیر شود؟شده هی شعر بگویی و غزلباف شوی؟دفترت از همه ی قافیه ها سیر شود؟شده چشمانِ تو در حسرت او زل بزند؟وَ فقط خیره به یک سایه ی تصویر شود؟آه از عشق بگویم !!! شده رنجور شوی؟وقتی از حادثه ی عشق دلت پیر شود؟؟ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 20:57&nbsp نویسنده آرش  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گاهی چه بی گناه دلت پیر می شود...!

  • گاهی چه بی گناه ، دلت پیر میشود اینجا همان دمی است که زود دیر میشود  گاهی به رغم تشنگی عشق ، عاقبت با حسرتی فقط ، عطشت سیر میشود  گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود بی رحم چون کمان کمانگیر میشود  گاهی همان گلی که به دل پروراندیش خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود  گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر تنها سراب اوست که تصویر میشود  گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود چون نیست قسمتت ، به دلت تیر میشود  گاهی صدای بارش باران که دلربا ست با چتر تک سواره چه دلگیر میشود  گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد من کم شوم ز یار ، چه تفسیر میشود  گاهی مسیر عشق ، ز پیکار عقل و دل از تیزی و خطر ، چو شمشیر میشود  گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل باید نشست و دید ، چه تقدیر میشود . . .    نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۱ساعت 14:55&nbsp نویسنده آرش  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلتنگم اما...!

  • در سینه‌اش آتش‌فشانی شعله‌ور داردرودی که حالا در سرش فکر سفر دارد من می‌روم از این حوالی دورتر باشمبغضم مگر دست از گلوی شهر بردارد! آن باغبانی که مرا با خون دل پروردحالا که می‌آید به سوی من، تبر دارد!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها