خنده ات گندم، لبانت سیب، دستت نان سرود..!

ساخت وبلاگ

خنده ات گندم، لبانت سیب، دستت نان سرود
تشنه بودم گریه ات در وصف من باران سرود

آفتاب آزار می دادم، حضورت برف شد
سرد شد قلبم، نفس های تو تابستان سرود

بی گمان عاشق شدن از زیستن زیباتر است
گرچه هستی را خدا و عشق را انسان سرود

دستم از وصف پر و بال عقابان باز ماند
بس که تا جان داشت در اوصاف گنجشکان سرود

منت شعر خودم را بر سرم مگذار، هان!
هر زنی را می توان تا حجم یک دیوان سرود

سخت باشی محو خواهی گشت از شعرم که من
می سرایم آن که او را می توان آسان سرود...

عشق مهمان عزیزی است..!...
ما را در سایت عشق مهمان عزیزی است..! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahgozarkocheha بازدید : 232 تاريخ : شنبه 9 فروردين 1399 ساعت: 22:21