دل از من برده ای، دیگر به طنازی نیازی نیست
به گیسوی تو دل بستم، چقد زیباست شیدایی
تو شاید قطره ای باشی میان این همه مردم
ولیکن در خیال من، تو آبی تر ز دریایی
از این حسی که من دارم غم حال تو هم پیداست
اگر مجنون این عشقم، تو هم لیلای لیلایی
به پاس عاشقی عمری، به پای تو نشستم من
زلیخایی و در آخر به یوسف خوب می آیی
هوای عاشقی یعنی بیا دلتنگ هم باشیم
کمی بی تابی و گریه، کمی احساس تنهایی
بهشت من همین جاهاست کنار تو در این خانه
هبوط آدمی دیگر، به عشق یار حوّایی.